نوشته شده توسط : roya

هیچ جز حسرت نباشد کار من
بخت بد بیگانه ای شد یار من
بی گنه زنجیر بر پایم زدند
وای از این زندان محنت بار من
وای از این چشمی که می کاود نهان
روز و شب در چشم من راز مرا
گوش بر در مینهد تا بشنود
شاید آن گمگشته آواز مرا
گاه می پرسد که اندوهت ز چیست
فکرت آخر از چه رو آشفته است
بی سبب پنهان مکن این راز را
درد گنگی در نگاهت خفته است
گاه می نالد به نزد دیگران
کو دگر آن دختر دیروز نیست
آه آن خندان لب شاداب من
این زن افسرده مرموز نیست
گاه میکوشد که با جادوی عشق
ره به قلبم برده افسونم کند
گاه می خواهد که با فریاد خشم
زین حصار راز بیرونم کند
گاه میگوید که : کو ‚ آخر چه شد
آن نگاه مست و افسونکار تو ؟
دیگر آن لبخند شادی بخش و گرم
نیست پیدا بر لب تبدار تو
من پریشان دیده می دوزم بر او
بی صدا نالم که : اینست آنچه هست
خود نمیدانم که اندوهم ز چیست
زیر لب گویم : چه خوش رفتم ز دست
همزبانی نیست تا برگویمش
راز این اندوه وحشتبار خویش
بیگمان هرگز کسی چون من نکرد
خویشتن را مایه آزار خویش
از منست این غم که بر جان منست
دیگر این خود کرده را تدبیر نیست
پای در زنجیر می نالم که هیچ
الفتم با حلقه زنجیر نیست
آه اینست آنچه می جستی به شوق
راز من راز نی دیوانه خو
راز موجودی که در فکرش نبود
ذره ای سودای نام و آبرو
راز موجودی که دیگر هیچ نیست
جز وجودی نفرت آور بهر تو
آه نیست آنچه رنجم میدهد
ورنه کی ترسم ز خشم و قهر تو

*فروغ فرخزاد*



:: برچسب‌ها: راز , من , فروغ , فرخزاد , عاشقانه , عکس , شعر , عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 363
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 18 / 7 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

یکی بود یکی نبود
یه پسر بود که زندگی ساده و معمولی داشت
اصلا نمیدونست عشق چیه عاشق به کی میگن
تا حالا هم هیچکس رو بیشتر از خودش دوست نداشته بود
و هرکی رو هم که میدید داره به خاطر عشقش گریه میکنه بهش میخندید
هرکی که میومد بهش میگفت من یکی رو دوست دارم بهش میگفت دوست داشتن و عاشقی
مال تو کتاب ها و فیلم هاست....
روز ها گذشت و گذشت تا اینکه یه شب سرد زمستونی
 
داستان کامل در ادامه مطلب
 



:: برچسب‌ها: پسرک , بد بخت , داستان , شعر , عکس , عشق , عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 28 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

برام دعا کن عشق من همین روزا بمیرم...

آخه دارم از رفتنت بدجوری گُر می گیرم...
دعا کن که این نفس تموم شه تا سپیده...

کسی نفهمه عاشقت چی تا سحر کشیده...

این آخرین باره عزیز٬ دستامو محکم تر بگیر...

آخه تو که داری میری٬ به من نگو بمون نمیر...

گاهی بیا به باغ سبز٬ دَرِش به روت بازه هنوز...

من با تو سوختم نازنین باشه برو با من نسوز...

اگه یه روز برگشتی و گفتن فلانی مُرده...

بدون که زیرِ خاکِ سرد٬ حسِ نگاتو برده...

گریه نکن برای من...

قسمت ما همینه...
 



:: برچسب‌ها: شعر , برام , دعا , کن , عاشانه , عشق , عکس ,
:: بازدید از این مطلب : 327
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم
مگه میشه از تو دل برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم
از کسی نیس که نشونی تو نگیرم
به تو روزی میرسم من که بمیرم
هنوزم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم
من که از اول قصه گفته بودم
غیر تو با سایه م نمی جوشم
 



:: برچسب‌ها: تا کجا , شعر , عشق , عاشقانه , عکس ,
:: بازدید از این مطلب : 384
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

همسفر خسته ام از این همه راه

خسته از نای و نی و این همه اه

راه ، تکرار زمان است چرا

همسفر فاش بگو راز چرا

آری از ایینه ها نیست نشان

آن نشان های نهان نیست عیان

اندر این نبض زمان ، گیج منم

مات و مبهوت ِ دل ِ ریش منم

هوشیارم ز دل ِ خویش چرا

آن که مستم بکند ، نیست چرا

همسفر گرچه رهایم کردی

راست گو ، ره به کجا اوردی

نکند باز به من می خندی

زین که پروانه شدم می خندی

خنده کن تا که منم سوز شوم

بنواز تا که منم کوک شوم

ره به تنهایی من می گرید

همسفر ، باش ، دلم می گرید

خُنک ان روز که اندر پیش است

دل ِ زهر خورده ی من در نیش است

باش تا سایه ای بر من باشی

وین دل زخم ، تو ، مرهم باشی
 



:: برچسب‌ها: همسفر , شعر , عاشقانه , عشق , عکس , غمگین ,
:: بازدید از این مطلب : 399
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

چقدر دلم گرفته مثل شبای تاریک
چقدر دلم تنگ شده واسه نگاه نزدیک

چقدر تو بودی عزیز واسه دلم عزیزم
چرا نموندی که من دنیا رو پات بریزم

همه ترانه هامو هدیه دادم به چشمات
شاید دوباره دیدم لبخندو رو لبهات

نمیشه بی وجودت عشقو شناخت تو دنیا
حتی با خاطراتت نمیشه رفت به رویا

خسته شدم عزیزم از دوری نگاهت
خسته و دل شکسته موندم من چشم به راهت

 



:: برچسب‌ها: دلم , گرفته , شعر , عاشقانه , عکس , عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 299
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

اي عشق، اي ترنم نامت ترانه ها
معشوق آشناي همه عاشقانه ها

اي معني جمال به هر صورتي که هست
مضمون و محتواي تمام ترانه ها
با هر نسيم، دست تکان ميدهد گلي
هر نامهاي ز نام تو دارد نشانه ها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه، خوشهي گندم به دانه ها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دريا به موج و موج به ريگ کرانه ها
باران قصيدهاي است تر و تازه و روان
آتش ترانهاي به زبان زبانه ها
اما مرا زبان غزلخواني تو نيست
شبنم چگونه دم زند از بيکرانه ها
کوچه به کوچه سر زدهام کو به کوي تو
چون حلقه در به در زدهام سر به خانه ها
يک لحظه از نگاه تو کافي است تا دلم
سودا کند دمي به همه جاودانه ها
 



:: برچسب‌ها: يک , لحظه , از , نگاه , تو کافي , است , شعر , عاشقانه , , عکس , غمگین ,
:: بازدید از این مطلب : 226
|
امتیاز مطلب : 51
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
خم شد شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت عزيز تر از جان کشيدنی ست

من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست

 



:: برچسب‌ها: شعر , عاشقانه , عکس , باران , غمگین , عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 369
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

 يادمان باشد از امروز جفايي نكنيم
گر كه در خويش شكستيم صدايي نكنيم

خود بتازيم به هر درد كه از دوست رسد
بهر بهبود ولي فكر دوايي نكنيم

جاي پرداخت به خود بر دگران انديشيم
شكوه از غير خطا هست،خطايي نكنيم

ياور خويش بدانيم خداياران را
جز به ياران خدا دوست وفايي نكنيم

يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بي سر و پايي نكنيم

گر كه دلتنگ از اين فصل غريبانه شديم
تا بهاران نرسيده ست هوايي نكنيم

گله هرگز نبود شيوه ي دلسوختگان
با غم خويش بسازيم و شفايي نكنيم

يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم
وقت پرپر شدنش ساز و نوايي نكنيم

پر پروانه شكستن هنر انسان نيست
گر شكستيم ز غفلت من و مايي نكنيم

و به هنگام نيايش سر سجاده ي عشق
جز براي دل محبوب دعايي نكنيم

مهرباني صفت بارز عشاق خداست
يادمان باشد از اين كار ابايي نكنيم



:: برچسب‌ها: یادمان , باشد , شعر , عاشقانه , عشق , عکس عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 259
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

آدما از آدما زود سیر میشن
آدما از عشق هم دلگیر میشن
آدما رو عشقشون پا میذارن
آدما آدمو تنها میذارن
منو دیگه نمیخوای خوب میدونم
تو کتاب دلت اینو میخونم
یادته اون عشق روزها یادته
اون همه دیوونگی ها یادته
تو میگفتی که گناه مقدسه
اول و آخر هر عشق هوسه
آدما اخ آدمای روزگار
چی میمونه از شماها یادگار
دیگه از بگو مگو خسته شدم
من از اون قلب دورو خسته شدم
نمیخوای بمونی توی این خونه
چشم تو دنبال چشمای اونه
همه ی حرفای تو یک بهونست
اون جهنمی که میگن این خونست

 



:: برچسب‌ها: عکس , عاشقانه , عشق , غم , غم انگیز , غمگین , شعر , آدما ,
:: بازدید از این مطلب : 267
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

سکوتت زيباست
اما گاهی اين سکوت انقدر طولانی میشه
که تصور می کنم ديگر نيستی تا جوابم رو بدی
کاش می تونستم دستاتت رو لمس کنم
و صدات رو بی آنکه چيزی بگی بشنوم
کاش می تونستم عشقت رو
از نگات بخونم
کاش . . .
اگه می دونستی که صدات نوازشگر روحمه
شايد اينقدر حبسش نمی کردی
کاش می دونستی
اما نمی دونی
نمی دونی که اکنون چقدر به تو محتاجم
و حالا دارم به جای خاليت می نگرم
و غرق در خيالات با تو بودن می شم وبه جای آروم گرفتن
بيشتر از پيش غمگين تر می شم
اشکهام سرازير می شه و مسير هر روزه شون رو طی می کنند
نمی دونم چی بگم شايد گفتن ديگه سودی نداشته باشه
ولی
بدون که صدات بسيار زيباتر از سکوتته ، ای بهترينم
اما افسوس
که نمی دونی و نمی خوای که بدونی
شايد . . .
بازم بايد عادت کرد
ولی
نمی دونستم
اينقدر زود از کنارم می ری
نمی دونستم
زود ازم دل می کنی و ميری
نازنينم
ای کاش با رفتنت غم دنيا رو تو سرم خراب نمی کردی
ای کاش می فهميدی که چقدر خاطره تو برام عزيزه
خوب تو که گفته بودی برای هميشه کنارم می مونی ؟
تو که گفتی می خوای عشقتو نثارم کنی ؟
ای کاش می دونستم قراره خيلی زود بشم يه دختر تنها

تمام آرزوم اين بود که
ای کاش هيچ وقت اسم تنهايی رو با خودم يدک نمی کشيدم
ولی حيف . . .
که آرزوها فقط يه آرزو هستند نه حقيقت
 



:: برچسب‌ها: عکس , شعر , عاشقانه , عشق , متن , غم , غمگین ,
:: بازدید از این مطلب : 238
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

من پذیرفتم شکست را

 پندهای اهل دور اندیش را 

 من پذیرفتم که عشق افسانه است

  این دل درد آشنا افسانه است 

 می روم از رفتن من شاد باش 

 از عذاب دیدنم آزاد باش 

چون که تو تنهاتر از من می روی

 آرزو دارم که تو عاشق شوی

 آرزو دارم بفهمی درد را 

معنی برخوردهای سرد را 



:: برچسب‌ها: عکس , عاشقانه , شعر , شعر عاشانه ,
:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد