نوشته شده توسط : roya


دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.

مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.

موعد عروسی فرا رسید.

زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود.

همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

20سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،

مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود..
همه تعجب کردند.

مرد گفت:من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.



:: برچسب‌ها: عشق , داستان عاشقانه , عشق , زیبا , عکس , عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 391
|
امتیاز مطلب : 90
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 28 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

برای دیدن سری کامل عکس ها به ادامه ی مطلب بروید ....



:: برچسب‌ها: عکس , هنری , عاشقانه , زیبا , گالری ,
:: بازدید از این مطلب : 243
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 27 / 6 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : roya

 شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده....

برای خواندن متن کامل داستان به ادامه ی مطلب بروید..



:: برچسب‌ها: داستان , غم , انگیز , غمگین , زیبا , عکس , عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 370
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 26 / 6 / 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد